سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

باران

چهارشنبه, ۹ بهمن ۱۳۹۲، ۰۲:۴۹ ق.ظ
فصل باران است ...............

فصل باران است بیایید فرهنگ لغات گویش دزفولی را در قالب کلمه با ترجمه یا جمله با ترجمه بنویسیم . شما هم هر کلمه ایی در مورد باران به نظرتان میرسد بنویسید :

تیپ تیپ : باران آرام و قطره قطره ایی که همه جا خیس نشود .

نیف نیف : قطرات ریزی که به آرامی همه جا را می پوشاند.

شِلَق شِلَقی : باران تند و دانه درشت با صدای زیاد .

تیپِ گُلُوپِ : هر قطره ای به اندازه یک دهان پر آب .

دُمبِ اسبی : سرعت باران آنقدر زیاد است که مانند آبشار می شود.

مَری گَدِ آسمون دِرِسهَ: باران تند ناگهانی .

شُرِ مَرزُقا: صدای شره آب از ناودانها

اگر شما هم از این نوع لغات یا جملات به ذهن مبارکتان میرسد بفرمایید تا اضافه کنیم

حسین نوشته :

غِرِمب غِرِمب: صدای رعد و برق


تَشِ بِرق: رعد و برق


تیپی تَسی: هر قطره ای به مثابه یک پس گردنی[نیشخند]


شِلَق لَقی: تلفظ دیگر شلق شلقی

جناب موزون نوشتند :من آنچه را که بلدم به ترتیب از آغاز باران تا شدیدترین درجه ی آن عرض میکنم.ممکن است در میان رده بندی هایم چیزی را جا بیاندازم. دوستان اصلاح فرمایند.
1) نیف نیف
2) تیپ تیپ
3) رَفِ
4) شُرِ مَرزُقا
5) شِلَق لَقی
6) تیپِ گُلُپِ
7) تیپِ تَسِ
8) دَر مَشکی(بین اینکه دمب عسبی بیشتر است یا درمشکی شک دارم)
9) دُمبِ عَسبی
10) توفونِ نُح (توفان نوح)

نکته : مَرزُق یعنی ناودون اما معنای لغوی آن (محل بیرون آمدن رزق و روزی است) ببینید چقدر با مسما و زیبا نامگذاری میکردند پیشینیان ما؟

یاحق

حج مصطفی نوشتند :

رنگین کمان بعد از باران : " سوزقبا "
شخصی که از زیر باران آمده : " فیس توکّه زن "
شعر باران :
" بارون زنهَ توله درایه     اومو حجی ام اَ مکه آیه "
غذای روز بارانی : " آش اَرده

خودم :

لُوا : برکه های بزرگ تشکیل شده در اثر باران فراوان که در بیابانهای پست تشکیل میشد و گاهی زنان و دختران در آنها لباس یا ظرف می شستند (گاهی در نقاط حاشیه ایی شهر برخی منازل آب لوله کشی نداشتند و از همسایه ها آب می آوردند که در زمستان برای مزاحمت کمتر برای همسایه از لُوا استفاده میکردند ) راستی سالهاست لُوا ندیده ام !!!!!!!!!!!!!

نیما از دزفول نوشته اند :

اُ کُمال = آب زیادی و خانه براندازی که در اثر بارندگی های شدید از مناطق کوهستانی به سمت مسیل ها و رودخانه های فصلی جاری میشود و اتفاقاً معدن شن و ماسه برای ماسه شویی ها میباشد .

خیسِ تَلیس و منجِلو وُ تُکّه زَن = به معنای بسیار خیس شدن در اثر بارندگی های توفانی

شباهنگ و نیما از دزفول نوشته اند:

عفتو و بارون جنگ کنن = آفتاب و بارندگی همزمان

ومن اضافه کرده ام : خونه قوضی مَرِه بورِن = یعنی منزل حاکم شرع عقد کنونه !!

رضا نوشته اند:

تیپی دَحسی (از واحدهای وزن به زبان محلی) رایج تر از تیپی تسی بود.
چَلَد و اُ چَلد هم از واژه های متداول و مرتبط با بارندگی بودند.
توکول (قطعات یا تکه های چوبی که با سیلاب از مناطق کوهستانی می آمد) هم از غنایم اُ کومالی بود که دوستمان ذکر کرده است.
برای تجدید خاطره لووا هم می توانید بروید سر چهار راه 45 متری جلو منزل مرحوم کدخدا عبدل! نزدیک شما باید باشد. یادتان هست چه لووایی بود وسط 45 متری فعلی!؟ روزی که شهرداری آب آنجا را خشک کرد یادم نمی رود.


 

 


 

 

 

۹۲/۱۱/۰۹ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۲۰)

۱۲ بهمن ۹۲ ، ۱۹:۱۸ صدای تنهایی
سلام حج سید آقا خوبی؟ حیف من دیر رسیدم خیلی جالب بودن همه رو دوستان گفتن من هنوز دارم فکر میکنم درباره بارون ...
پاسخ:
پاسخ: سلام دلبندم بارون وارَس هوا شَرطُ بیس !!!!
کی لی لی لی ل ی ییییییییییییییییییییییییییی

نم مره کیه بریدن!!!!!!!!!!
پاسخ:
پاسخ: عجب مر امروز عفتو و بارون جنگ کوردنهَ!!!!
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۲۲:۵۱ یار شیرین سخن
سلام دایی
یادمه وقتی بچه بودم تو فصل بارندگی که بارون شدید میشد مادربزرگ خدابیامرزم میگفت تو بچه ی اولی باید بری تو حیاط یک کاسه رو چ÷ه کنی تا بارون بند بیاد منم که دوست نداشتم خیس شم ولی اجبارن می رفتم و واقعا هم بارون بند میومد نمی دونم چرا؟؟
بنده خدا همش میترسید سقف خونش بریزه چون کاهگلی بود
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم
یاد همه مهمانان خاک بخیر
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۶:۴۶ یاسر قربانی
سلام
یادمه وقتی بارون خیلی تند بود مامانم می گفت قدیما در همچین مواقع یه شعر می خوندیم تا بارون کمتر بشه(از ترس ویرانی و سیل بلا) شعرشون این بود:

لا فتی الا علی لا سیف الا ذوالفقار
هر قضایی ، هر بلایی ، تو بخوان هفتاد بار
نوح پیغمبر در کشتی نشست
این دعا را خواند و طوفان برنشست

من این شعر رو دوست داشتم ، البته نه به خاطر قطع شدن باران، بلکه به خاطر نگاه جالبش به قضیه
البته یه رسم آزار دهنده هم قدیما مرسوم بوده که در هنگاه بارندگی زیاد برای در امان ماندن از سیل به خرافات متوسل می شدند و زیر باران یک مُهر نماز میذاشتند و معتقد بودند اینجوری باران قطع میشه و در امان خواهند ماند
به نظر بنده هیچ چیز زیباتر و مفیدتر از باران نیست و برای در امان ماندن از بلای سیل باید شهرهامونو درست و ضد سیل طراحی کنیم نه اینکه دست به دامن خرافات بشیم
یــــــــــــــــ زهر ـــــــــــــــاعلی(ع)
پاسخ:
پاسخ: سلام یاسر جان
آن زمان باید برای قطع باران به همه چیز پناه میبردند اما الان باید برای باریدن دعا کنند!!!
تیپی دَحسی (از واحدهای وزن به زبان محلی) رایج تر از تیپی تسی بود.
چَلَد و اُ چَلد هم از واژه های متداول و مرتبط با بارندگی بودند.
توکول (قطعات یا تکه های چوبی که با سیلاب از مناطق کوهستانی می آمد) هم از غنایم اُ کومالی بود که دوستمان ذکر کرده است.
برای تجدید خاطره لووا هم می توانید بروید سر چهار راه 45 متری جلو منزل مرحوم کدخدا عبدل! نزدیک شما باید باشد. یادتان هست چه لووایی بود وسط 45 متری فعلی!؟ روزی که شهرداری آب آنجا را خشک کرد یادم نمی رود.
پاسخ:
پاسخ: خیلی آشنا هستی گَ گَ!!!!!
بله روزی که خشکش کردند صدها تخم اردک پیدا شد . البته لوا مگو لجن زار بگو !!! من نظرم روی لوای تیه موهیه !!! تمیز در یک روز آفتابی بعد از چند روز بارندگی و علفهای تازه تِک زده و شبنم روی آنها 8 صبح !!!!!
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۵۹ نیما از دزفول
البته سوء تفاهم نشه - عکس بسیار خاطره انگیزی است .
حتماً سعی در ابقایش داشته باش - ایشالله تصویر بردار اصلی این عکس که اگر اشتباه نکرده باشم ، فکر کنم آقای ربانی ( عکاسی که سابق جنب مسجد لب خندق بود ) میباشد ، حکماً راضی است.
پاسخ:
پاسخ: کریم را میفرمائید ؟ فامیلی سابقش البته 30 سال پیش گاومیشی بود دوره راهنمایی با ایشان عالمی داشتیم . راستی کجاست ؟ خبری ازش دارید؟ عکاسی خیبر بود .
البته نیما جان با عکس کاری نکرده ایم که راضی نباشه عکس در فضای سایبری بوده الان هم همان جاست مگر اینکه نفر اولی که در این فضا گذاشته بی اجازه بوده .
تازه معمولا" اگر بخواهند عکس کسی را در اینترنت قرار دهند باید از خودش یا بستگانش اجازه بگیرند . یعنی از خانواده ما . الان من بهیچ عنوان راضی نیستم کسی عکسم را در فضای اینترنتی آپلود کند . پس باید از من اجازه بگیرد که اجازه نمیدهم .
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۲:۰۳ نیما از دزفول
سلام آقا سید
عکس بالای وبلاگتان را که مزین به تصویر دو شهید والا مقام است ، قبلا در یه جایی دیده ام - مالکیت عکس مربوط به شماست و اون بنده خدا کپی کرده یا شما هم از جایی کپی کرده اید ؟
پاسخ:
پاسخ: سلام نیما جان
من اصل عکس رو توی وسایل اخوی ندیده ام اگر اشتباه نکنم اولین بار در وبلاگ گردان بلال پیداش کردم . تا بحال چند بار قصد داشتم از عکسهای خودمان استفاده کنم اما نمیدانم چرا دستم نمی رود که شهید علیار خسروی را از اخوی جدا کنم .
سلام منم یه چیزی بگم؟
بچه بودم وقتی بارون وآفتاب باهم بود این جمله رو از بزرگترا خیلی میشنیدم:
عفتو په بارون جنگه کنه
پاسخ:
پاسخ: سلام بله عزیزم
خونه قوضی مَرهِ بورِن!!!!
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۱:۴۸ نیما از دزفول
عفتو و بارون جنگ کنن = آفتاب و بارندگی همزمان
پاسخ:
پاسخ: ممنون نیما جان :
خونه قوضی مَرهِ بورِن!!!!
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۱۲ نیما از دزفول
اُ کُمال = آب زیادی و خانه براندازی که در اثر بارندگی های شدید از مناطق کوهستانی به سمت مسیل ها و رودخانه های فصلی جاری میشود و اتفاقاً معدن شن و ماسه برای ماسه شویی ها میباشد .
پاسخ:
پاسخ: عجب من نشنیدم .
۱۱ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۰۷ نیما از دزفول
خیسِ تَلیس و منجِلو وُ تُکّه زَن = به معنای بسیار خیس شدن در اثر بارندگی های توفانی
پاسخ:
پاسخ: احسنت نیما جان
۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۶:۴۰ رهسپارقدیمی
سلام
رنگین کمان بعد از باران : " سوزقبا "
شخصی که از زیر باران آمده : " فیس توکّه زن "
شعر باران :
" بارون زنهَ توله درایه اومو حجی ام اَ مکه آیه "
غذای روز بارانی : " آش اَرده "
پاسخ:
پاسخ: سلام حج مصطفی ممنون
۱۰ بهمن ۹۲ ، ۱۵:۱۳ امیرابراهیمیان
بسیار قشنگ
پاسخ:
پاسخ: در خدمتیم حج امیر
روزگار کودکی ما از باران های دم عسبی و شلق لقی زیاد می آمد. آن روزها مثل آلان نبود که منازل ایزوگام باشد. سقف منازل گاه گل بود و چکه آب از سقف اتاق ها هنگام باران و کاسه پیاله هایی که این گوشه و آن گوشه اتاق زیر چکه ها می گذاشتند صحنه ای ی کاملا عادی بود. شبی در روستایی گرفتار شده بودیم در چنین صحنه ای. باران بسیار شدید بود. از اون مدلها که می گفتند گدی آسمون درسه. بچه بودم و هر لحظه فکر می کردم ممکن است سقف از سنگینی آب باران بر سرمان خراب شود. ملای پیر مردی با ما بود. در تاریک و روشنای نور فانوس و آتش خاک فحمای منقل نگاهم کرد و گفت: بوده مترس. ای دعانه خون خطر رفع بوه. بعد هم دعا را خواند: نوح کشتی بان در کشتی نشست. این دعا را خواند و طوقان برنشست. /// لافتی الا علی لاسیف الا ذوالفقار. ... و چه شب خاطره انگیزی بود.
پاسخ:
پاسخ: یاد باد آن روزگاران یاد باد ........................................
سلام عزیز. به روزم.تشریف بفرما
پاسخ:
پاسخ: سلام دلبندم باشه
سلام.
کلی خندیدم. خیلی ممنون سید بزرگوار.
با چند پست متوالی به روزم. التماس دعا...
پاسخ:
پاسخ: سلام در خدمتیم
۰۹ بهمن ۹۲ ، ۱۸:۵۲ مهران موزون
سلام سید عزیز
من آنچه را که بلدم به ترتیب از آغاز باران تا شدیدترین درجه ی آن عرض میکنم.ممکن است در میان رده بندی هایم چیزی را جا بیاندازم. دوستان اصلاح فرمایند.
1) نیف نیف
2) تیپ تیپ
3) رَفِ
4) شُرِ مَرزُقا
5) شِلَق لَقی
6) تیپِ گُلُپِ
7) تیپِ تَسِ
8) دَر مَشکی(بین اینکه دمب عسبی بیشتر است یا درمشکی شک دارم)
9) دُمبِ عَسبی
10) توفونِ نُح (توفان نوح)

نکته : مَرزُق یعنی ناودون اما معنای لغوی آن (محل بیرون آمدن رزق و روزی است) ببینید چقدر با مسما و زیبا نامگذاری میکردند پیشینیان ما؟
یاحق
پاسخ:
پاسخ: سلام ممنون مهندس
خدای من، نترس !
نه به گناه میفتی ؛
نه به جهنم میری ،
من و تــــو به هم محرمیم ....
.
.

دستمو بگیر...
پاسخ:
پاسخ: سلام
۰۹ بهمن ۹۲ ، ۰۹:۵۱ یار شیرین سخن
سلام
خیلی وقته که این کلمات رو نشنیده بود برام حسی نوستالژیکی رو زنده کرد
یادمه برادرم وقتی کوچیک بود به جای کلمه ی شق شقی برای اسکناس شلق شلقی رو به کار می برد و ما میخندیدیم
با طرح یک پرسش منتظر حضور جناب عالیم
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم باشه میام
سلام حجی
غِرِمب غِرِمب: صدای رعد و برق
تَشِ بِرق: رعد و برق
تیپی تَسی: هر قطره ای به مثابه یک پس گردنی
شِلَق لَقی: تلفظ دیگر شلق شلقی
امیدوارم کافی باشه
پاسخ:
پاسخ: سلام حسین جان