سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

دِگه لِک هِل تا گَهَ

چهارشنبه, ۲۶ تیر ۱۳۹۲، ۱۱:۴۷ ب.ظ

دو نفر کنار رود خانه نشسته بودند که ناگهان جسم سیاهی وسط رودخانه پیدا شد . اولی گفت : عبد علی جون خودوم خیگ روغنیه !!!(عبدالعلی به جان خودم مشک روغنیه) . دومی بی معطلی در آب پرید و یه سرعت خودش را به جسم سیاه رساند نزدیک آن که رسید متوجه شد جسم سیاه خرس سیاهی است که فقط سرش از آب بیرون است . بنده خدا تا آمد بجنبد و فرار کند خرس گردنش را گرفت . بیچاره زیر دست خرس دست و پا میزد و مرتب سرش زیر آب می رفت و مشتی آب میخورد و بیرون می آمد . دوستش که کنار رودخانه بود و اوضاع را زیر نظر داشت فریاد زدحسنعلی عَزهِ گِرات لِکِ خیگهَ هِل خو اُ بُردِت!!!!  ( حسنعلی الهی عزادار بشی خب مشک رو ول کن داری خفه میشی ) بیچاره در حالی که سرش را از آب بیرون آورده بود تا نفسی تازه کند به سختی فریاد زد : عبد علی بُخدا مو لِکِ خیگهَ هِشمهَ خیگ لِکِ مُنهَ نَمهِلهَ!!! ( عبدالعلی به خدا قسم من مشک رو ول کردم مشک منو ول نمیکنه ).

 

این داستان زبان حال بنده حقیر سراپا تقصیر است . همه چیز را در مورد این اتفاقات وبلاگ میدانم در لباس دوست و دشمن می آیند . و از این بازی احتمالا لذت وافری میبرند. البته من از لذت بندگان خدا بدم نمی آید که خودش باعث خشنودی پروردگار است . اما واقعا" مانده ام چه کنم ؟؟ شما بفرمایید چه کنم . اگر بمانم با این بازی چه کنم؟ ( که رنجش برایم زیاد است چون بنده خدا دشمن دشمن هم نیست و احتمالا از این بازی خوش خوشکش میشود چون احساس میکند کسی متوجه نمیشود که چه میکند ) و اگر نمانم  دوستان همه از استقامت و پایداری سخن میگویند و حق هم دارند . از بردن آبروی افراد هم ابا دارم و کلا اهل رسوا کردن نیستم . پس به این همشهری با زبان دوستی میگویم : دِگه لِک هِل تا گَهَ . و از دوستان محترم و عزیزم میخواهم بفرمایند در صورتی که این عزیز  ول نکند من چه کنم ؟؟

آخرین کامنتش را بخوانید ( توهین هایش را ول کنید به منطقش دقت کنید ):

اگر خودت می ری درووسی افتیدیه که وبلاگته بندی به مو ربطی نداره اگر خودت حوصله ندوری به مو ربطی نداره اگر نتری چی نویسی به مو ربطی نداره هه یک / مو نو تو سنی ازمو گذشته وقتی کسی مثلی بزنه بگوون می تخمر برشته دوما سنگ ریزه مگرد ( مرده می گور لرزیده) مثلیه ار لف بچه کچکون تا گفتن عنگره به کنگره بزنی زیر گریوه به مو ربطی نداره هی فلسفه بوفی بکنی که شهید زندس مورده نی و حی و ... ای چیا هیچ ربطی به بحث ندارن مو هم هنه قبول داروم بحثی هم سرش نی شلیتوم به پلیتوم مزن مو گفتمت وقتی مخی خاطره تعریف کنی یا چی مگو یا کامل گووش ای خاطره نه که گفتی هنون که چن مونو تونن دوننش و دونن که ای شخص آ احمده اما وقتی اسمشه نمبری یعنی نخی کسی دونسش بووه ار سی جونون بگویی که وا دونسسه بوون ار سی گپون بگویی که دونن په ا چه اسمه نمیوری ؟ چا آ احمد خبطی کورده اوسون که ایسون اسمش نوا آیه ؟ ای مثال دکترسنگری وقتیه که کسی خطایی کورده بووه آ احمد که خطایی نکورده هه دو / تو ورسیدیه بی نگفت وبلاگه بسیه کله بگویی توهین بیسه ور مو توهین بیسه ور شهیدون مخن سرم برن مخن کشنوم مخن فلان مخن بهمون ای کارا بعیدن ا تو مو ایطور گفتمت؟ لاطائلات یعنی حرف بیهوده وجدانا این خاطره که تعریف کوردی به در کی بخوره؟ چه روشنگری مخی انجام دهی؟ خاطره که معلوم نی مال کیه و چه کسی بیده و کلش یه جمله است به درد کی بخوره؟ تو اگر خاطره دوری که دونوم دوری خوب هم دوری بیو هنه گو ا کسی هم مترس. هه سو/ ای ..........گوه ش پاشه ا می کوشت کشه در تو مثل او نیسی بین تونو او فرق هی او آدم بی هویته زونش درازه اما چی سی گفتن نداره گذشته پر افتخاری نداره اما بلده موره کنه شتری مردم هنه بفهمن اما تو گذشته دوری اما ندونی صاف گویی خاطره دوری اما بترسی ای ترسه ریزش در اَ مو مترس اَ کسی مترس اَ زیر بلیط .......و بووه ..........بیو در مو کاری ورش نداروم خوشه بسسه وسط که گووه مو کسیوم آدم بی ارزشیه اما تو چی سی گفتن دوری هنه گو صاف گو کله گو. ای هم آخرش . دگه خودت دونی و رفیقونت.

 

من از تو فقط یک سوال دارم : مسلمان اگر اسم کسی در خاطره ایی آورده شود و راضی نباشد چه باید کرد من که به عالم اخری ایمان دارم تو نداری؟

۹۲/۰۴/۲۶ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۱۳)

ول کنید این مسائل رو قصه متل همیشه هه. چسبات ور خاطرات. محل مون
۰۱ مرداد ۹۲ ، ۱۷:۳۶ رهسپارقدیمی
سلام
با مطلب قسمت دوم عملیات بیت المقدس در خدمتیم .
پاسخ:
پاسخ: چشم حج مصطفی
سلام دایی جان.
به روزم تشریف بفرمایید
۳۱ تیر ۹۲ ، ۲۰:۳۶ یار شیرین سخن
سلام دایی جان نماز روزتون قبول
هرکس نظری دارد طرز فکری دارد ما نباید به خاطر تفکرات پوچ و بی ارزش بعضی ها زود عقب نشینی کنیم و الفرار...
با شناختی که از شما و خلق و خوی مذهبی شما دارم ،شمااهل قهر و فرار نیستی و نمیتوانی باشی چون خانواده شما را طوری پرورش داده که تحت هرشرایطی سازگار و صبورید همه چیز را به خدا واگذار کنید و باز هم برای ما جوانانی که جنگ را خیلی کم رنگ به خاطر داریم خاطره بنویسید به خصوص از دایی مجتبی، موفق وپیروز باشید.
پاسخ:
پاسخ: ممنون عزیزم. انشاالله
۳۱ تیر ۹۲ ، ۰۷:۳۱ یاسر قربانی
سلام سید
دایی جان حرفتون منو به هم ریخت
راستش من خیلی از خیانت و خائن بدم میاد.
قبلا هم همین جور بلاها سرم اومده.
میشه بهم بگین کی باهاتون این کارو میکنه؟
خواهش میکنم منو نپیچونین و بگین طرف کیه...
یــــــــــــ زهر ـــــــــــــاعلی(ع)
سلام بزرگوار
از خداوند متعال برایتان آرزوی سعادت و عاقبت بخیری را خواستارم خوشحال شدم که برگشتید موفق باشید
پاسخ:
پاسخ: ممنون از لطف شما
۲۸ تیر ۹۲ ، ۲۳:۵۵ یاسر قربانی
سلام
کامنت آخرایشان را خواندم.اگرکامنت های قبلیشان هم مثل همین کامنت بوده،فکر نمی کنم لزومی باشدکه شما وبلاگتان را تعطیل کنید.درست است که من به شما نزدیکم اما اگر بخواهم بی طرفانه و غیر مغرضانه قضاوت کنم این بنده ی خدا هم در بعضی جاها درست می گوید.
امید وارم تمام اختلاف ها و سوء تفاهم ها به حق مقام شهید بر طرف شود.
یـــــــــــــ زهر ــــــــــــــاعلی(ع)
پاسخ:
پاسخ: سلام یاسر عزیز
گفته اید که طرف درست میگوید : اینکه گفته :لف بچه کچکون تا گفتن عنگره به کنگره بزنی زیر گریوه !!!! حق دارد ؟ / اینکه گفته : شلیتوم به پلیتوم مزن! درست میگوید؟ /اینکه گفته : خاطره دوری اما بترسی!! درست میگوید؟/ اینکه گفته :زیر بلیط فلان کس هستی بیا بیرون ؟ درست میگوید ؟ / اینکه گفته خاطراتت همه لاطائلات است !! درست میگوید ؟؟ / اینکه میگوید در خاطراتت اسم افراد را بگو و نترس !!! درست میگوید . اینکه میگوید خاطراتت تن برادر شهیدت را در گور میلرزاند درست میگوید؟؟؟
یاسر عزیز من مثل بچه ها میزنم زیر گریه؟ من در منطقم شلیتوم به بلیتوم میزنم ؟ بنده حقیر ترسو هستم ؟ بنده حقیر سراپا تقصیر لاطائلات میگویم ؟؟
میگوید اسامی افراد را در خاطرات بگو . اگر بنده خدا راضی نباشد چه؟؟
اگر من پشت سر یاسر بگویم : یاسر نماز شب میخواند و یاسر راضی نباشد چه ؟
یاسر جان احیانا" توی همین یک کامنت که علنیش کردم توهینی به بنده حقیر نشده ؟
۲۷ تیر ۹۲ ، ۲۳:۲۰ محمد مجیدی راد
سلام
سید جان ما شیعه علی ایی هستیم که شهید تهمت ها بوده
پس باید مقاومت کنیم
یا اصلاح کنیم یا اصلاح شویم !
برخی نوشته ها؛ فحش خوردن ها و .... ذخیره آخرت است
بقول مقام معظم رهبری ( مد )؛ هیچ کار خیری را به خاطر حرف مردم ؛ رودربایستی ؛ ترس از برداشت ریا و ... ترک نکنید
پاسخ:
پاسخ: ممنون مهندس جان
با سلام و ادب و احترام خدمت آقا سید رضا
برادر عزیز آنچه در کامنت قبلی نوشته بودم مطالبی بود که از دلم برخواسته بود ، الآن هم می خواهم چند کلمه قصار را یاد آوری کنم ، انشاءالله که مفید باشد.
1- از بزرگی پرسیدند ، چکار می کنی که بزرگ مانده ای؟ گفت : کوچکی می کنم!
2- مرداب به رود گفت : چه کردی که زلالی؟ گفت گذشتم...!
3- همیشه نگاهت به آسمان باشد تا دلت از رفتار زمینیان نشکند!
سید جان اگر قرار باشد ما با حرف های یک من دوغاز دیگران از میدان به در برویم که تا حالا بار انقلاب ، نظام مقدس جمهوری و آن دوران پر مشقت جنگ به سامان نمی رسید.
آقا سید امیدوارم از نوشته های این بنده حقیر دل آزرده نوشوید. انشاءالله خداوند به شما اجر همنشینی با شهدا ، خصوصاً برادر عزیزت سید مجتبی را عنایت فرماید و ما را در این ماه عزیز از دعای خیرت محروم نکنید. آمین یارب العالمین
والعاقبه للمتقین - یاحسین(ع)
پاسخ:
پاسخ: سلام بر شما جان برادر
چرا باید از سخنان شما دل آزرده شوم در حالی که همه اش تذکر و نصیحت است . مگر نه این است که : وَذَکِّرْ فَإِنَّ الذِّکْرَى تَنْفَعُ المُؤْمِنِینَ .
خداوند انشاالله عاقبت همه ما را ختم به خیر فرمایند . آمین یا رب العالمین
۲۷ تیر ۹۲ ، ۱۷:۰۵ رهسپارقدیمی
سلام آقا سید خوشحال شدم که مجددا به سنگر برگشتی به عنوان تبرک این جمله از دعای مکارم الاخلاق امام سجاد (ع) تقدیم شما و همه خوانندگان :
"خدایا بر محمد و آل او (ص) درود فرست و مرا تایید کن که با هرکس با من غشّ و خیانت کند در عوض با او مهربانی و راستی کنم ... و خشم خود را رو نشانم و آتش فتنه را خاموش سازم ..."
پاسخ:
پاسخ: سلام حج مصطفی لطف داری برادر . ممنون
۲۷ تیر ۹۲ ، ۰۷:۴۷ حسین خطاب به یه همشهری
سلام آقا سید. من یکی از خوانندگان وبلاگ دیسون و گرای صفر هستم. اونطور که بنده متوجه شدم ظاهرا یه موجودی از موجودات عجیب بیشه خدا به شما توهین کرده و شما رو تهدید کرده. در جواب این موجود عرض شود که الحمد لله نیروهای ارزشی و حزب اللهی خفن پشت همدیگه رو دارن در حدی که مثلا در صورت لزوم بچه های بالا بیفتن به بخت اونایی که جرات میکنن توی وبلاگهای ارزشی دری وری بنویسن. رهگیری کامنتها هم کاری نداره. خدا رو شکر دست دوستان به راحتی میرسه تا گوش «یه همشهری»ها رو همچین بپیچونن که .....
آره داداش اگه میای آموخته های دوران آب خنکت رو مینویسی چیزی بهت نمیگیم پر رو نشو.
شما هم آقا سید اگه خواستی یه ندا بده به گرای صفر تا خبرم کنه اونوقت می بینیم کی سر کیو میبره. یا علی


پاسخ: سلام حسین جان
اول اینکه این بنده خدا فکر کنم به کلمه ارزشی آلرژی داره خدا کنه هم چِرِ پِر پِرِ نَوَنه
دوم اینکه نه عزیز دل برادر نیاز به این رهگیری و این چیزا نیست یه بار انجام شد دلم بیشتر ریش شد چون کسانی شناسایی شدند که جز غصه چیزی برایم نداشت به شما هم توصیه میکنم هیچوقت دنبال رهگیری و این جور چیزا نباش چون موقع دیدن نتایج هم سرت شاخ در می آورد هم دلت مجروح میشود .
در هر حال ممنون
سلام
قربونت، سید بی خیال، به قول موزون: بابا جان خذفش کن بره.
ولی انصافا خوب این همه متن را دزفولی نوشته. واقعا نوبره.
پاسخ:
پاسخ: عزیزی حج ناصر برار
سلام
یک پیشنهاد به سیدرضای عزیز
شما که روحیه ی خواندن کامنتهای سیاه و منفی را نداری.
شما که زبان ادب کردن بی ادبان را نمی خواهی داشته باشی.
یک کار بکن اخوی..
جدی عرض می کنم :
«همان خط اول کامنت سیاه را که میخوانی از خیر کنجکاوی ات در خواندن باقی کامنت بگذر».
مگذار چشمان نازنین ات بقیه ی مطلب و خطوط پایین کامنت را ببیند. خیلی راحت و با یک کلیک حذفش کن.
این درست شبیه برخورد با مزاحمان بیمار تلفنی سابق است.
یادت هست؟
وقتی می گفتی : الو بفرمایید.
شروع می کرد فوت کردن.
بهترین کار، عدم واکنش بود.
مزاحم های وبلاگی نیز همینطورند.
وقتی چندبار در کامنتینگ ات تربیت خانگی اش را بُروز داد و تو بی توجه بودی خسته می شود و می رود.
در فضای مجازی شهرمان هستند قلیل افرادی که تنگیِ روح خود را اینگونه گشاد می کنند گَ گَ.
باید بی توجه بود.
این راه برای شماست که خواهان زدن بُلوک در دهان چنین اشخاصی نیستی.
وگرنه که بنده در مواردی خاص دیده ای که سکوت را جایز ندانسته و شلوار اینگونه موجودات را برسرشان گُل پِلِیچ می کنم.
پاسخ:
پاسخ: سلام ممنون از راهکار پبشنهادی .
راهی که به نظر خودم رسیده رمز گذاری روی پستهاست رمز ها را در اختیار دوستان و افراد مشخص قرار میدهم . اینجوری علاوه بر نیاز به رمز برای خواندن پست برای ورود به بخش نظرات هم رمز نیاز است .
حالا ببینم چه می شود .