سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

شرمنده هردوشان شدم !!!!

چهارشنبه, ۱ مرداد ۱۳۹۳، ۰۹:۵۵ ب.ظ

ماه مبارک رمضان سال 1380 برای دوره آموزش عقیدتی فراخوانده شدیم از تمام استانهای کشور آمده بودند اکثرا" از پیشکسوتان جبهه و جهاد بودند تنها کسی که در دوره غریب نبود من بودم چون ساکن قم بودم و دوره در قم برگزار می شد . در کلاس با چند نفر بیشتر نزدیک شدم از جمله آنها دو نفر بودند که از استان کهگیلویه و بوبراحمد آمده بودند . اواخر دوره بود یکی از آن دو نفر رادیدم که مشغول نوشتن یک نامه است پرسیدم : اخوی برای چه کسی نامه می نویسی گفت : برای حضرت آیه الله بهجت (ره) !!!! تعجب کردم و پرسیدم مگر آیه الله بهجت کار اجرایی میکند که از ایشان درخواست داری؟ گفت : در خواستی از ایشان ندارم فقط میخواهم به ایشان بگویم دوستت دارم !! متحیر ماندم نامه ای نوشت سرتاسر عشق و علاقه . درست مانند یک عاشق به معشوقش .نامه را که به اتمام رساند با کمال وسواس در پاکت گذاشت و درب آن را چسباند . در حال بررسی ساعات برگزاری امتحانات بود تا وقتی پیدا کند و نامه را به دفتر آقا برساندکه من گفتم اخوی خودت را اذیت نکن من که قم هستم بعد از امتحانات نامه ات را به دفتر ایشان میدهم . خوشحال شد وتشکری کرد ونامه را به من داد نامه را لای یکی از کتابهایم گذاشتم . دوره یک ماهه تمام شد و عکس یادگاری و تبادل شماره تلفن و آدرس و روبوسی و..... خداحافظی . همه چیز تمام شد نامه همچنان لای کتاب ماند و فراموشی من به مدت 8 سال !! درست در مراسم تشیع حضرت آیه الله بهجت یاد نامه افتادم بر سرزنان به خانه آمدم . معشوق رحلت کرده بود و من امانت داری نکرده بودم افسوس خوردن ها و سرزنش کردن های خودم 2 سال طول کشید تا توانستم شماره تلفن دوست بویراحمدی خود را پیدا کنم تا با عذرخواهی مقداری از ناراحتی خودم را کم کنم . شماره منزلشان را گرفتم خانمش بود. با تعجب از نام نشانم پرسید . خودم را معرفی کردم با بغض گفت شما چه رفیقی هستید که خبر ندارید ایشان دوسال پیش فوت کرده اند. پشت تلفن خشکم زد سال 88 فوت کرده بود همان سالی که آیه الله بهجت رحلت کرده بودند 

۹۳/۰۵/۰۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۱۹)

۲۴ مرداد ۹۳ ، ۰۱:۵۰ منصور محمد زاده «ممل زاده»
با اهدای سلام خدمت سید عزیز.

شما دعوتید به وبلاگ جانم فدای رهبر - دزفول یا وبلاگ مقداد و پست مهمان شهدا
منتظر حضور گرم شما هستیم بزرگوار
سلام علیکم
پنجمین جلسه قرآن تشکیل شد
یاعلی
پاسخ:

       علیکم السلام

چشم 

۱۳ مرداد ۹۳ ، ۲۰:۴۹ محمدحسین درچین
سلام آقا سید از لطفت ممنون
شما بزطرگوارید .
پاسخ:
ممنون حجی
۱۲ مرداد ۹۳ ، ۰۸:۲۷ رهسپارقدیمی
سلام حج آقا
با مطلب جدید بروزم . فقیر نوازی کنید .
پاسخ:
       سلام حج مصطفی چشم خدمت میرسم
۱۱ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۸ محمدحسین درچین

با سلام

 (صبحگاه و صبحانه با حضرت آقا)را می توانید در وبلاگ(چمدان آبی دزفول)

مطالعه بفرمایید . ممنون و منتظر نظر و دیدگاه شما هستم.

مدیر وبلاگ  :  محمدحسین درچین

پاسخ:

سلام حاج محمد حسین

چشم خدمت میرسم

۱۱ مرداد ۹۳ ، ۲۲:۱۶ محمدحسین درچین
سلام
سید جان 
فرصتی دست داد همه پستها را خوانده و لذت بردم . ممنون
پاسخ:

       سلام

در خدمتیم حاج محمد حسین

سلام سید جان
احوال شریف!
داشتم رد می شدم گفتم سلامی عرض کنم
پاسخ:

علیکم السلام ورحمه الله اخوی

ممنون

۰۵ مرداد ۹۳ ، ۱۸:۳۶ امیر ابراهیمیان پور

سلام بر آقا سید عزیز.با کمال شرمندگی که دیر خدمت رسیدم.البته مرتب می آمدم وای پیغام نگذاشتم.باید به بزرگواری خود مرا ببخشید.داستان یار و یاور.عاشق و معشوق را بارها در کتاب ها و اسناد تاریخی شنیده ایم.ولی ماجراهای اینچنینی جای تامل دارد.خداوند هر دو بزرگوار را رحمت کند

۰۵ مرداد ۹۳ ، ۰۹:۰۸ محمد مجیدی راد
سلام آقا سید
طاعات قبول
هنوز به آدرس جدید وبلاگتون عادت نکردم !
ان شالله که این دوستتون هم مشمول رحمت حق باشند
ان شالله که شما رو هم حلال کرده اند.

پاسخ:

  سلام مهندس

ممنون از لطف شما

به مجنون گفت روزی ساربانی
چرا بیهوده در صحرا دوانی
اگربا لیلی ات بودی سروکار
من اورا دیدمش بادیگری یار
سرزلفش به دست دیگران است
تورا بیهوده در صحرا دوان است
زحرف ساربان مجنون فغان کرد
جوابش این رباعی رابیان کرد

درخت بی ثمر هر کس نشاند
دوای درد مجنون را بداند
میان عاشق و معشوق رمزی است
چه داند آنکه اشتر میچراند


بگفتا ساربان هان ای بداختر
گناهی از محبت نیست بدتر
تو را ایزد به توبه امر فرمود
برو از عشق لیلا توبه کن زود
چو بشنید این سخن مجنون فغان کرد
به زاری سر به سوی آسمان کرد
بگفتا توبه کردم توبه اولا
زهر چیزی به غیر از عشق لیلا

این شعر یادم آمد با خواندت خاطره ات سید جان
راستی دیشب سلامتان را به سیدمجتبی رساندم
ترسیدم خواب باشید، پیامک ندادم
یاعلی
پاسخ:

       سلام علی آقای عزیز

طاعات و عبادات مقبول درگاه احدیت ان شاالله . ممنون از لطف شما پیامک میدادید بیدار بودم اجر شما با سیدو سالار شهدا حضرت اباعبدالله علیه السلام .

شعر جانبخشی بود ممنون.

سلام علیکم
عجب علاقه ای بینشون بوده!
انسان ها با علاقه مندیهاشون زندگی می کنن مطمئنا آیت الله بهجت هم از وجود این علاقه خبر داشتن.
خداوند هر دوشونو غریق رحمت کنه.
پاسخ:

       علیکم السلام و رحمه الله

فکر نمیکنم .......

ممنون از نظرتان

سلام

چه بازی پر رمز و رازی بوده . اینکه شما را هم به آن راه دادند از رموز دیگر آن است. بازی با بزرگان هم لذتی دارئد.

پاسخ:

       سلام حاج مهران جان

کاش اینطور باشد که شما گفته اید کاش ..................

۰۳ مرداد ۹۳ ، ۰۰:۳۴ مهران موزون
سلام سید
سوزناک بود.
اگر تاکنون ، غیر از اینهایی که گفتی کار دیگری در خصوص این موضوع انجام نداده ای برایت پیشنهادی دارم :
برو برسر مزار آقای بهجت(ره) نامه را باز کن و به گونه ای که خودت صدای خودت را بشنوی برای ایشان بخوان نامه را و از روح آن بزرگوار برای تأخیر در رد امانت عذرخواهی کن.
سپس سفری روی مزار رفیقت برو و با صدایی که خودت بشنوی به ایشان بگو که رد امانت کردی و از ایشان نیز عذرخواهی کن.
سپس نامه را یا به خانواده اش بده(تا یادگاری نگاه دارند) و یا در چاه جمکران بیانداز.
(اگر من باشم اینکار را میکنم.)
پاسخ:

       سلام مهندس

ممنون از راهنمایی هایتان . نفر دوم که با ایشان در دوره اموزش بود نسبت نزدیکی با مرحوم داشت با ایشان تماس گرفتم و گفتم از خانواده اش حلالیت بطلب که خیلی آرامم کرد گفت مطمئن باش حلالت کرده چون روی مرحوم شناخت کافی دارد. اینها هم که فرمودید راههای خوبیست ممنون .

سلام دایی جان
خیلی خیلی متاثر شدم ..کاش شما از دوستتان نمی خواستید تا رسول نامه اش باشی
اما انشاالله این دوستتان با آیت الله بهجت محشور و دعا گوی شما باشد
ولله که خیلی ناراحت کننده اس.البته نامه هم صرفا برای عرض ارادت بوده نه درخواست چیزی.
ان شاء الله که تقصیری بر گردن شما نباشد
پاسخ:

       سلام عزیزم

ان شاالله

آقا سید سلام و طاعات قبول
اطمینان داشته باش ، سری در این غفلت بوده - همانطور که در فراموش کاری دوست حضرت یوسف که قرار بود سفارش حضرت را پیش فرمانروا بکند ، سری نهفته بود - البته قیاس نکنید ، فقط منظورم مثال بود.
موفق باشید.
پاسخ:

       سلام بر دوست عزیز خودم

ممنون از دلداری شما . پر واضح است که قیاس نمی کنم . لطف عالی مستدام

۰۲ مرداد ۹۳ ، ۱۰:۳۳ رهسپارقدیمی
سلام علیکم
عبادات شما در این ماه پرخیر و برکت مورد قبول انشاء الله .
عذر تقصیر دارم بابت اینکه کم خدمت می رسم چون حضرتعالی از بلاگفا به بیان نقل مکان کرده اید از بروز شدن شما مطلع نمی شوم .
اما بعد ...
زمانی بین سالهای 64 تا 68 که قم بودم توفیق حضور محضر بزرگانی چون حضرت بهجت العارفین و ایه الله بهاء الدینی حاصل می شد و کسانی که گاهی قم می آمدند و اصرار در شرکت نماز این بزرگواران را داشتند مایه تعجب می شد . چرا چون ماهی قدر آب را نمی دانستم ...
پاسخ:

سلام حج مصطفی طاعات و عبادات شما هم قبول باشد ان شاالله

بله همین است که می فرمایید .

سعی میکنم اطلاع رسانی کنم اخوی

۰۲ مرداد ۹۳ ، ۰۳:۴۳ یارشیرین سخن

اشک از چشمانم سرازیر شد

خدایا

پاسخ:
قربان اشکهای پاک همه پاکان .................
سید جان سلام فکر کنم بد نباشه به نیت این عزیز و محبوبش تو این ماه مبارک سوره الرحمن و یا یاسین رو بخونید
پاسخ:

       سلام حاج مسعود

چشم ممنون از راهنمایی تان

اوه!
انصافا خاطره عجیبی بود. فکر نمیکردم اینجوری تموم بشه. شوکه شدم یهو.
پاسخ:
ممنون از حضور و نظرتان حسین جان

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">