به بهانه سالروز ورود آزادگان
روز ورود اولین گروه آزادگان سر فراز به دزفول برای من روزی فراموش نشدنی است . از صبح آن روز اعلام شد که ساعت ۴ بعد از ظهر اولین گروه وارد خواهند شد. برنامه های استقبال تنظیم شد . چون بنا بود اتوبوسهای حامل آزادگان از طرف اندیمشک وارد شهر شوند پل جدید بسته شد و جمعیت عظیم مردم خیابان شریعتی را پر کرده بود من به همراه دوست عزیزم غلامعلی تازه عصاره مامور شدیم تا مردم را بوسیله منور های رنگی و سایر مواد مشغول کنیم تا انتظار ، آنان را اذیت نکند . پل جدی برای خودرو لندکروز زرد رنگ مسقف ما قرق شده بود . بسرعت طول پل را می پیمودیم و در حین حرکت با کلت منور در هوا شادی را برای مردم مضاعف میکردیم ساعت ها گذشت اما خبری از آزادگان نشد . مردم تقریبا از رفت و آمد ما خسته شده بودند . هر بار که با سرعت می آمدیم مردم فکر میکردند خبر جدیدی شده و ورود آزادگان قریب الوقوع است اما باز هم خبری نمی شد . یک بار که در حال آمدن بودیم هیچ عکس العملی از مردم ندیدیم غلامعلی گفت : دیگر برایشان عادی شده صبر کن الان درستش میکنم . غلامعلی چند نارنجک دود زا با رنگهای مختلف زیر پل انداخت و شوری تازه برای جمعیت ایجاد کرد . هوا تاریک شده بود که اولین اتوبوسها وارد شدند . ازدحام جمعیت به حدی بود که از اتوبوسها بجز سقف چیزی پیدا نبود. آن شب خانواده های آزادگان و آزادگان از شادی و من از درد مچ به علت شلیک زیاد کلت منور نخوابیدم.