بالا نوشت : وقتی این پست را سال گذشته نوشتم تعدادی از دوستان نزدیک بود خین و خین ریزی راه بیاندازند که چرا با تعصبات شونیستی (قوم گرایی کور کورانه ) دنیا را به هم میریزم . امروز به بهانه روزهای آخر شهریور و هفته دفاع مقدس بار دیگر با تغییراتی آنرا می نگارم با این فرض که خودم را برای هر گونه رگبار آماده کرده ام اما لاقل چیزی در گلویم نمی ماند لذا گفتم هرچه بادا بادا ...........
شُشتُم پُختُم کَس نَبید ، اُمَم خَوروم رَدَس نَبید !!!!
این پست را برای دوستانی که میگویند چرا بیشتر به جنگ نمی پردازم نوشته ام .طبق عادت مالوف مفصل نمی نویسم مطلب کوتاه است اما دریایی از درد درون آن نهفته است توضیح اضافه ندارد. خواننده خودش باید مابقی مطلب را دریابد.من معتقدم تاریخ جنگ در برخی ابعاد منحرف شده است . من معتقدم صاحب عزای اصلی جنگ (شهرمظلوم دزفول) از متن به حاشیه رفته است . من معتقدم ، هنگامی که دزفول مشغول کفن دفن شهدا و التیام دردهایش بوده ، خیلی ها به دنبال نام و نانش بوده اند. کیست که نداند در ۳۱ شهریور ۵۹ پل کرخه بایک قبضه تفنگ ۱۰۶ روی جیپ توسط چند نفر از بچه های دزفول بسته نگهداشته شده است ، کیست که نداند تیپ ۷ حضرت ولی عصر عج الله تعالی فرجه الشریف اولین هسته تشکل نظامی در منطقه جنوب توسط فرزندان دزفول پایه گذاری شده است کیست که نداند پیکان اصلی عملیات بزرگ فتح المبین ولی عصری های دزفول بودند اما روی لودرها و تانکها و خودروهای غنیمتی با اسپری های رنگ نام همه لشکرها بود الا لشکر ۷ حضرت ولی عصرعج لابد بچه های دزفول اسپری رنگ نداشتند!!!. کیست که نداند دوکوهه را فرزندان دزفول و شهدای او دوکوهه کردند اما شیرینی کامش را تریبون داران دیگر بردند، کیست که نداند که در عملیاتهای بزرگی چون بیت المقدس ، والفجر ۸ ، کربلای ۵ و .....خط شکن ها فرزندان دزفول بودند اما هلهله پیروزی را کسان دیگری کردند . من خود به چشم دیدم شهدای شهرم در شب عملیات نماز شب میخواندند و از سوی دیگر افرادی از اقصی نقاط کشور برای برگشتن به عقب نقشه میکشیدند. آمار۲۶۰۰ شهید نسبت به جمعیت آن زمان دزفول چه پیامی دارد؟ کیست که نداند پس از پایان قطعنامه و یورش مجدد رژیم منحوس عراق باز هم فرزندان لشکر۷ سد آهنین شدند و سلاح های تعویض شده با ساندویج توسط فراریان جنگ توسط فرزندان سپاه دزفول ازبیابانها و خیابانهای شهرهای اطراف جمع آوری شد.کیست که نداند کسبه عزیز شهر علی رغم همه موشک باران ها در شهر ماندند تا رزمندگان به شهر زنده بیایند استحمام کنند ، خوراکی و نوشیدنی بخورند ، تلفن بزنند و تکریم شوند تا در برگشت به جبهه روحیه مضاعف بگیرند . از چه خاطره بگویم از مراسم کفن و دفن پیامبر چه بگویم که اصحاب نزدیک رسول هرگز فکر نمیکردند که پس از پایان مراسم در سقیفه همه چیز به انجام میرسد.
پس بگذار نگویم چون :شُشتُم پُختُم کَس نَبید اُمَم خَوروم رَدَس نَبید
ترجمه : شستم و پختم هیچکس حضور نداشت آمدم بخورم بعلت شلوغی راهم بسته بود.