سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

شهید مظلوم حبیب مقدم

چهارشنبه, ۲۷ آذر ۱۳۹۲، ۰۹:۴۴ ق.ظ
شهید مظلوم حبیب مقدم  حسین فهمیده دزفول !!!

اولین بار در آسایشگاه گردان عمار حبیب را دیدم .با برادرش عظیم آشنا بودم و البته بواسطه اینکه مادر بزرگوارش خواهر دوست بسیار عزیزم شهید والامقام مصطفی فراوش بود با خانواده آنها کاملا" آشنا بودم اما حبیب را ندیده بودم  سن او را به زحمت میتوانستی به ۱۴ برسانی نمیدانم چطور از گیر برادران مسئول اعزام نیرو در رفته بود . آن روز عصر در آسایشگاه رو ی تخت مشغول مرتب کردن وسائلش بود به علت شباهت زیاد به برادرش عظیم او را شناختم .خیلی کم حرف بود پاسخ سوالاتم را تلگرافی جواب میداد . کارت و پلاکش را صادر کردم (من مسئول تعاون گردان بودم) و تاکید کردم تمام مشخصاتش را روی لباسهایش بنویسد . همان شب به آسایشگاه ما خشم شب زدند و با نارنجک های صوتی پذیرایی مفصلی از ما کردند . در حین سرو صدا و وحشت بچه ها نمیدانم چه شد که توجهم به حبیب جلب شد معلوم بود قبل از خشم شب در خواب عمیقی بوده است اصلا نمیدانست کجاست نزدیکش رفتم یکی از مسئولین عملیات کنار ما آمده بود و مرتب فریاد میزد برپا .....برپا ...........بخط ..... بیرون .طفلک حبیب هول شده بود و پوتین هایش را پیدا نمیکرد من که حوصله ام از فریاد های آن بنده خدا سر رفته بود داد زدم : بابا دِ مولَت دِش پوتیناشهَ جوره َ!!!! با فریاد من بنده خدا ول کرد و رفت . پوتینهای حبیب را پیدا کردیم و به محوطه پادگان  آمده و به خط شدیم . از آن شب همش به فکر حبیب بودم  که شب عملیات با این سن کم چه خواهد شد . بعدا از بچه ها شنیدم که در پیشروی رشادتهای زیادی داشته اما پس از عقب نشینی کسی او را ندیده است . صبح که لیست شهدا و مجروحین را برای تعاون تیپ آماده میکردم چون هیچکس از او اطلاع درستی نمیداد در لیست آمار ، ستون مفقود الاثر را تیک زدم .

حبیب شهید

 

پی نوشت :

با تشکر از مدیر محترم وبلاگ دست نوشته هاکه با پست خود این خاطره را به یاد من آورد . همچنین عکس را هم از ایشان گرفته ام .

 

۹۲/۰۹/۲۷ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۱۴)

سلام علیکم
با یلدای امسال به روزم.
لطفا مطالعه بفرمایید.
پاسخ:
پاسخ: علیکم السلام
میام چشم
۲۹ آذر ۹۲ ، ۰۰:۴۳ امیر ابراهیمیان
سلام بر شما.با پست جدید اهل سنتی که عاشق اهل بیت(ع)بود بروز هستم .
پاسخ:
پاسخ: سلام چشم حج امیر خدمت میرسم
۲۸ آذر ۹۲ ، ۲۳:۵۷ یار شیرین سخن
بله انشاالله که همه جوانان ما خوب باشند ولی منظور من این بود که الان یک جوان یا بهتر بگویم یک نوجوان چهارده ساله الویت اولش بازی و تفریح است هستند بعضی ها که الویت دومشان هم نماز و مسجد باشد
دیگر در راه خدا جنگیدن و آرزوی شهادت داشتن را نمیدانم چندمین الویتشان است !
درپناه حق باشید
پاسخ:
پاسخ: منظورتون رو متوجه شدم عزیزم
۲۸ آذر ۹۲ ، ۱۷:۳۱ صدای تنهایی
سلام آقا سید
میدونید چیه ... همیشه این تو ذهنمه چرا مردم فقط به افراد اندکی توجه میکنن؟ مثلا حسین فهمیده .... چرا فقط یه نفر ؟ خیلیا همسن و سال فهمیده بودن که شهید شدن اما یادی ازشون نمی کنن ... چرا دید مردم یا دولت کیو بگم ؟ اینقدر محدود هست که سایرین رو نمیبینن ؟ مگه دزفول کم شهید داد؟ الان حتی بخ سختی میدونن این شهر کجاست ... ایراد از کیه؟
پاسخ:
پاسخ: سلام
درسته که شهدا همه یکی هستند اما خب اشکال از ماست که برخی را کلا فراموش کرده ایم و برخی را سال به دوازده ماه به یادشان هستیم
سلام
سید دستت درد نکند. اینکه بعد از سی سال این خاطره را بیادآوردی. ما یک قدم به حبیب نزدیکتر شدیم.
پاسخ:
پاسخ: سلام مهران عزیز
من از شما ممنونم که یاد آوری کردید خیلی از خاطرات استارتر میخواهد . ان شاالله همیشه به شهدا نزدیک شویم .
سلام
مادر قبلا از شهید مقدم برایم گفته بو
د. همچنین پدرم از شهید فراوش.
ان ششاء الله با شهدای کربلا محشور شو
ند.

پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم ان شاالله
۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۵:۲۵ مهران موزون
سلام گ گ
روحش شاد

پاسخ:
پاسخ: سلام برار
سلام نوشتار زیبای شما در رایحه منتشر
شد.

پاسخ:
پاسخ: سلام ممنون
جالب بود. دست راست جوونای اون زمان ر
وی سر جوونای الان

پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم انشاالله
۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۳:۳۹ یار شیرین سخن
سلام دایی جان
صبح آمدم به وبلاگ شما سرزدم و این پست جدیدتونو خوندم ولی گاهی اوقات سنگینی این فضا آنقدر روی دلم احساس میشه که دیگه نمی تونم توی فضای مجازی مطلبی بنویسم جوان چهارده ساله الان کجا و جوان چهارده ساله ی آن زمان کجا چه گلهایی که پرپر نشدند!!
کجایید ای شهیدان خدایی
بلاجویان دشـت کـــــربلایی
پاسخ:
پاسخ: سلام
14 ساله های الان هم خوبند .... ان شاالله
۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۲:۵۷ امیر ابراهیمیان
سید جان حبیب ها زیاد بودن .متاسفانه ما قصور کردیم.خداوند ما را ببخشد.
پاسخ:
پاسخ: ان شاالله
۲۸ آذر ۹۲ ، ۰۲:۵۴ محمدجسین درچین
سلام
شهیدان ستارگان شهرمانند که توسط دیگر ستارگان رد یابی و شناسانده می شوند
پاسخ:
پاسخ: سلام برار
۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۷:۲۱ محمد مجیدی راد
سلام
من هم تازه به برگت وبلاگ شما و دست نوشته ها با این شهید عزیز آشنا شدم
روحشون شاد
پاسخ:
پاسخ: سلام مهندس
مشکل این است که همتمان کم است .
۲۷ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۴ رهسپارقدیمی
سلام
اینکه کسی حتی در دزفول شهدای نوجوانی همچون حبیب را نمی شناسد تقصیر ماست که کوتاهی کرده ایم در معرفی آنان .
پاسخ:
پاسخ: سلام حج مصطفی
قبول دارم .