سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

شهید محمود رابطیان!!!

شنبه, ۲ شهریور ۱۳۹۲، ۰۲:۳۳ ق.ظ
بالا نوشت: این خاطره را دوسال قبل به صورت ناقص ذکر کرده بودم که یکبار دیگر با اطلاعات کامل تر حضورتان تقدیم میکنم .

شهید عبدالرحیم درویشی شهیدی از هندیجان که مدتی میهمان شهید آباد دزفول بود   

شهید درویشی

 

اگر اشتباه نکنم در بهمن ماه سال ۱۳۶۴ (بعد از شروع عملیات ولفجر ۸ ) بود که خبر آوردند که  محمود رابطیان شهید شده است برنامه تشیع جنازه ایشان هم با دیگر شهدا  برگزار شد .خبری که دهان به دهان میگشت ،این بود که مادر شهید با دیدن جنازه فرزند ادعا کرده که این جنازه فرزند او نیست !!نزدیکان مادر شهید و مسئولین امر معتقد بودند که مادر شهید در اثر شوک ناشی از شهادت فرزند نمی تواند قبول کند که فرزندش شهید شده است . مادرش دائم  میگفت : اگر این بچه را من بزرگ کرده ام این جنازه متعلق به او نیست! از نزدیکان اصرار و از مادر انکار. مراسم ختم هم برگزار شد. اگر اشتباه نکنم ما هم به مراسم ختم ایشان رفتیم اما چند روز بعد محمود رابطیان به خانه آمد!! و همه را حیرت زده کرد . اگر محمود رابطیان شهید نشده بود پس جنازه دفن شده متعلق به چه کسی بود؟آن موقع من اهواز بودم همکاری داشتم در اتاق که اهل هندیجان بود. یک روز به من گفت که جنازه برادرش یا نسبتی دیگر با او داشت ( شهید عبد الرحیم درویشی) اشتباها" به دزفول رفته و به جای محمود رابطیان دفن شده و الان مسئولین اجازه  نبش قبر نمیدهند. و از طرفی مادر شهید به هیچ وجه حاضر نیست جنازه فرزندش در دزفول بماند او از من خواست کمکش کنم . بنده هم که از طریق مرحوم داییم با قم ارتباط داشتم دست به دامن ایشان شدم . بنده خدا شبانه با منازل چند تن از علما تماس گرفته بود . یکی از مراجع به ایشان فرموده بود که نزد مرحوم آیت الله قاضی(ره) بروید و از قول من به ایشان بگویید در صفحه فلان کتاب عروه الوثقی جواب حل مسئله وجود دارد. بنده هم با خوشحالی قضیه را به همکارم اطلاع دادم و ظاهرا قضیه را به مرحوم آیت الله قاضی خبر داده بودند و با دستور ایشان نبش قبر انجام شده و جنازه شهید را به هندیجان منتقل کرده و موجبات خوشحالی مادرش را فراهم کرده بودند روحش شاد.

پی نوشت :

۱- شهید عبدالرحیم درویشی در روز دوم عملیات والفجر ۸ در اثر اصابت ترکش به صورت به فیض عظمای شهادت نائل آمد .

۲-  از مدیر محترم وبلاگ بهداری لشکر برادر عزیزم حاج امیر ابراهیمیان به خاطر نقل این خاطره و اصلاحات خاطره خودم تشکر میکنم  

 

۹۲/۰۶/۰۲ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۱۳)

۰۸ شهریور ۹۲ ، ۰۳:۳۳ یار شیرین سخن
شما که اون قدیما واسه خودتون شاعری بودین دفتر شعرتونو هنوز یادمه همونو که مه تو ریبون بید!!!
پاسخ:
پاسخ: اون ایام شباب بود عزیزم .
۰۷ شهریور ۹۲ ، ۰۲:۵۲ یار شیرین سخن
سلام دایی جان دوست داشتم نظرتونو راجع به شعرم بدونم و نواقصش رو برطرف کنم. منتظرتونم ممنونم
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم من که در شعر سر رشته ندارم ولی باشه میخونم و نظرم رومیگم.
۰۶ شهریور ۹۲ ، ۰۸:۲۲ امیر ابراهیمیان
سلام آقا سید.با عرض معذرت مطلب آقای رابطیان را داشتم آماده میکردم که امشب آقای موجودی مهمانم بود و گفتند سید مطلبی راجع به ایشان زده.راستش اطلاعیه و عکسها را آماده کرده بودم که خاطره شما را دیدیم.انشالله در چند روز آینده تکمیلی این خاطره را بعرض دوستان میرسانم.
پاسخ:
پاسخ: سلام حج امیر ما نزد شما تلمذ میکنیم .
سلام
وبلاگ خوبی داری
لینکتون کردم البته اگه تمایل به تبادل لینک داشته باشید؟
پاسخ:
پاسخ: سلام
ممنون لینک کردم.
مطلب قابل تأملیست. این هم یکی از مصادیق آیه و لا تحسبن الذین قتلوا فی سبیل الله امواتا بل احیاء عند ربهم یرزقون
پاسخ:
پاسخ: دقیقا" همینطوره
سلام
با مطلبی به نام نامگذاری فرزند به روزم. خوشحال می شم تشریف بیاورید.
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم چشم
سلام.
چه دنیایی دارند شهدا....
کاش من هم می توانستم در دنیایشان نفس بکشم...
افسوس که دوریم..خیلی دور
پاسخ:
پاسخ: سلام

۰۳ شهریور ۹۲ ، ۲۱:۲۲ یار شیرین سخن
سلام خدا خیرتون بده که سبب خیر شدید و دل یک مادر شهید رو شاد کردید
خیلی دوست داشتم منم اون زمان هم سن و سال شما بودم و می تونستم کاری انجام بدم
پاسخ:
پاسخ: سلام

سلام
مطلب جالب و تکان دهنده ای بود.
ان شاء الله موفق و پیروز باشید.
پاسخ:
پاسخ: سلام ممنون عزیزم
۰۳ شهریور ۹۲ ، ۰۶:۳۱ محمد مجیدی راد
سلام
بنده هم از ایم موارد شنیده ام
من جمله بر روی پیکر شهیدی از دزفول نام یکی دیگر از شهدا خورده بود که پسر خاله اش اتفاقی او را شناسایی کرده بود و ماجرا در ابتدا حل شد
پاسخ:
پاسخ: سلام مهندس بله درسته
سلام
الهامات مادرانه از آن دسته عجایب روزگار است که مخصوص بانوان است و لاغیر.
پاسخ:
پاسخ: سلام حج ناصر بله دقیقا"
۰۲ شهریور ۹۲ ، ۱۷:۲۴ رهسپارقدیمی
سلام
کسی نقل می کرد روزی در معراج شهدای اهواز مادری دنبال جنازه پسرش آمده بود هرچه اصرار می کند اجازه داده نمی شود اشخاص عادی وارد آنجا شوند اما وقتی نمی توانند این مادر را راضی کنند اجازه داده می شود ... چک می کنند ولی خبری از شهید این مادر نیست اما اصرار مادر که خودش آدرس اینجا را به من داده والا من از تهران کجا می دانستم چنین جایی شهدا را می آورند ! سراغ شهدای مجهول الهویه می روند تا چشم مادر به تابوت ها می افتد به یکی اشاره که این جنازه پسرم است ! ظاهرا جنازه سر نداشته ! از مشخصات ظاهری می پرسند صحت حرف مادر معلوم می شود ! . . .
پاسخ:
پاسخ:
سلام حج مصطفی از این دست حوادث زیاد داشته ایم ..........
سلام
یعنی دقیقا چند روز بعد از دفن، نبش کردید؟
پاسخ:
پاسخ: سلام مهندس من اطلاع ندارم بچه های هندیجان هم از آن طرف این حادثه را از جهت خودشان نقل کرده اند .:
http://www.basijnews.ir/index.php?q=content/%D9%86%D8%A8%D8%B4-%D9%82%D8%A8%D8%B1-%D8%B4%D9%87%DB%8C%D8%AF%DB%8C-%DA%A9%D9%87-%D8%A7%D8%B4%D8%AA%D8%A8%D8%A7%D9%87%DB%8C-%D8%AF%D9%81%D9%86-%D8%B4%D8%AF%D9%87-%D8%A8%D9%88%D8%AF