سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

۳ مطلب در ارديبهشت ۱۳۹۳ ثبت شده است

لبیک به تقاضای مدیر محترم وبلاگ الف دزفول برادر عزیزم مهندس علی موجودی در انتشار پستشان :
کمک کنید مشخصات شهدای گمنام یادمان دزفول را پیدا کنیم

مهمان نوازی به سبک مسئولین دزفول

فصل پنجم ( فراخوان برای یافتن مشخصات شهدای گمنام دزفول )


 

طی پست های مکرری که در یک ماهه اخیر و در ارتباط با یادمان شهدای گمنام دزفول در وبلاگ «الف دزفول» منتشر کردم، به یک مشکل برخوردم که امیدوارم به یاری خدا و با کمک شما همشهریان و مردم شهید پرور دزفول حل شود.

همانگونه که می دانید در سال 1380 تعداد 8 تن از شهدای والامقام گمنام 8 سال دفاع مقدس در محل کنونی یادمان شهدای گمنام (روبروی آقارودبند) دفن می شوند. شهدای گمنامی که از طرف کمیته تفحص مفقودین برای دفن در شهرهای مختلف تحویل هیات امنای هر شهر می شوند، شهدایی هستند که متاسفانه به دلیل عدم وجود پلاک ، کارت و هرگونه مدرک شناسایی ، نام و نام خانوادگی شهید مشخص نمی باشد ، اما هم محل شهادت و هم عملیاتی که در آن شهید شده اند و هم سال شهادت مشخص هستند و هم سن شهدا توسط متخصصان امر مشخص می شود.

در هر یادمانی این موارد بر روی سنگ مزار شهدا حکاکی می شود. به نمونه های زیر دقت فرمایید :

 

به دلیل کم لطفی مسئولین امر، یادمان شهدای دزفول پس از سال ها ساخته شد و متاسفانه علاوه بر اینکه سنگ این مزارها در نهایت بی سلیقگی طراحی گردید، مشخصات این شهدای والامقام شامل سن شهدا- عملیات و محل شهادت و تاریخ شهادت این عزیزان روی سنگ مزارها حک نگردید و از این بدتر متاسفانه سنگ مزار هر هشت شهید در محلی غیر از محل دفن شهدا نصب گردید. به تصاویر زیر دقت فرمایید :

چند سال پیش توسط دوست بزرگواری مشخصات یادشده این شهدای مظلوم با رنگ بر روی محل واقعی دفن این شهدا نوشته شد که متاسفانه با گذشت زمان پاک گردید.

در پیگیری های به عمل آمده توسط این حقیر جهت پیداکردن مشخصات این شهدا و استفاده از آن در برنامه ای که قرار است برای این شهدای گمنام داشته باشیم، متاسفانه نتیجه ای حاصل نگردید و مطالعه شرح کوتاهی از پیگیری اینجانب خالی از لطف!!!نیست.

1- با مراجعه به مرکز فرهنگی دفاع مقدس ، مشخص گردید اطلاعات مذکور در مرکز فرهنگی موجود نیست.

2- در پیگیری از دوستان انصار حزب الله ، این راه پیش پایم قرار گرفت که به بنیاد شهید و امور ایثار گران و به یکی از کارمندان قدیمی که در جریان این امر بوده است مراجعه نمایم و از پرونده این شهدا اطلاعات را دریافت کنم.

3- در مراجعه به بنیاد شهید اتفاق فوق العاده جالبی افتاد که به شرح زیر خدمتتان عرض می کنم :

یکی از دوستانم بنام «مصطفی» را مامور پیگیری این مسئله از بنیاد شهید کردم. با مراجعه مصطفی به کارمند مورد نظر، ایشان چنین افاضه می فرمایند: «مشخصات روی سنگ ها حک شده است». این جواب خنده دار که مشخص کننده عدم حضور این جناب طی این سیزده سال به محل شریف یادمان است، تعجب مصطفی را به دنبال داشته و با تعجب می گوید :«روی سنگ ها مشخصاتی نیست» و ایشان در جواب ،دوباره افاضه می فرمایند: « ما در همان موقع مشخصات مذکور را روی سنگ مزارها حک کردیم و روی مزارها نصب شد. احتمالا مرکز فرهنگی دفاع مقدس سنگ مزارها را عوض کرده است

این دوست بیچاره ما دست از پا دراز تر و با دهانی باز از تعجب از بنیاد بیرون می آید. با شنیدن این پاسخ خنده دار، از این کارمند عزیز بنیاد جا دارد که من فقط این سوال را از ایشان بپرسم:

آیا شما طی این سیزده سال حتی یک بار به آن محل مراجعه کرده اید؟ یک بار. فقط یک بار. خیلی برایم جالب است که کارمند بنیاد شهید طی سیزده سال حتی یک بار در این محل حاضر نشده است که بداند اصلا سنگ قبری در کار نبوده است که مرکز فرهنگی بخواهد عوض بکند یا نکند و این هم از گمنامی و مظلومیت این شهدای عزیز است که کارمند مسئول بنیاد هم خبر از وضعیت محل دفنشان ندارد.

بگذریم.

4- با مراجعه به  سازمان تبلیغات اسلامی دزفول هم نتوانستم به این مشخصات دست یابم.

پیگیری های مکرر و چندماهه اینجانب از دوستان و آشنایان و بچه های بسیج مساجد ، روابط عمومی برخی ادارت و نهادها  و برخی برادرانم در سپاه هم نتیجه ای در بر نداشت و تنها راه را اعلام فراخوان عمومی برای یافتم مشخصات این دلاورمردان گمنام و مظلوم دانستم.

 

لذا در این مجال از کلیه دوستان و همشهریان عزیز، مردم شهید پرور دزفول قهرمان ، هیات ها ، پایگاه های مقاومت بسیج و . . . خواستارم که :

اگر آن دوست بزرگواری که این مشخصات را با رنگ روی محل واقعی دفن این شهدا نوشته بود، می شناسید ، یا اینکه این دوست بزرگوار خود این مطلب را می خواند.

اگر از شخص یا اشخاصی که این مشخصات را دارند خبری دارید.

اگر عکسی از آن محل دارید که این مشخصات (مشخصاتی که با رنگ نوشته شده بود) در آن موجود می باشد.

اگر به هر ترتیب که می توانید سرنخی برای پیدا کردن مشخصات این شهدا پیدا کنید

 مراتب را از طریق پیامک یا تماس با  شماره 09167794494 به این جانب «علی موجودی » مدیر وبلاگ «الف دزفول »اطلاع داده یا در قسمت نظرات وبلاگ به آدرس www.alefdezful.blogfa.com ثبت نمایید.

ان شاء الله به یاری خدا بتوانیم این مشخصات را پیدا و جهت انجام وظایف بعدی مورد استفاده قرار دهیم.


از تمامی همسنگرانم در فضای مجازی و سایت های خبری دزفول خواستارم با انتشار این پست الف دزفول، گامی در جهت تکریم این شهدای گمنام و مظلوم والامقام یادمان دزفول بردارند.


سید سرزمین خاطره ها
۲۰ ارديبهشت ۹۳ ، ۰۱:۱۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۵ نظر

بسم الله الرحمن الرحیم

حمد سپاس خداوند یکتا را که به ما هستی بخشید و ما را از نعمتهای بیشمار خود بر خوردار ساخت

 

!!!!ما بیچارگان ماندیم که شهید آینده شویم تا آینده بماند ، اما اسیر آینده شدیم و آینده نماند!!!!

 

برادر شهیدم سید مجتبی صائبی نیا و همرزم شهیدش علی یار خسروی

سید سرزمین خاطره ها
۱۹ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۳:۵۷ موافقین ۰ مخالفین ۰

جوان تنبل

سال 66 جوانی داشتیم 19 ساله که از یکی از نقاط دور کشور آمده بود . از نظر روحی با ایمان بود و خیلی علاقه داشت که به رزمندگان خدمت کند اما ذاتا" آدم تنبلی بود. بهمین خاطر در طول دو هفته چند بار محل خدمتش را عوض کردیم ، کار به جایی رسید که به هر قسمت میرفت ظرف 24 ساعت برگشت میخورد به قول امروزی ها دیپورت می شد .و کسی قبولش نمیکرد بار آخر مجبور شدم با مسئول آشپزخانه تماس گرفتم و گفتم آقا جان این جوان به آشپزخانه می آید و هیچ مسئولیتی ندارد فقط گوشه ایی بنشیند و از صبح تا ظهر به نحوه پخت غذا نگاه کند .!!! خودش هم قبول کرد و برای خدمت !!!به آشپزخانه رفت . حدود یک هفته گذشت و از او خبری نشد من به دوستان گفتم مثل اینکه الحمدالله در آشپزخانه جاگیر شد و برگشت نخورد !!! صبح روز بعد اول وقت این جوان نزد من آمد با تعجب گفتم : هان چی شد ؟ دوباره برگشت خوردی ؟ گفت نه این بار مسئولم بیرونم نکرد خودم آمدم . گفتم چرا مگر کاری انجام دادی ؟ یا اصلا کسی کاری به تو واگذار کرده ؟ گفت : نه . گفتم : پس چته مشکلت چیه ؟ گفت : هیچی نمیتوانم در آشپزخانه خدمت کنم !! گفتم آخه مگه کاری هم انجام میدی؟ که خسته شدی ؟ گفت نه فقط نگاه میکنم !!! گفتم : مگر نگاه کردن سخته ؟ گفت نه سختیش اینه که از صدای دیگها که آشپزها جابجا میکنند اعصابم خرد میشه !!!!

سید سرزمین خاطره ها
۱۴ ارديبهشت ۹۳ ، ۲۰:۴۵ موافقین ۰ مخالفین ۰ ۳ نظر