سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

شهید شکنجه

جمعه, ۱۱ بهمن ۱۳۹۲، ۰۹:۰۷ ب.ظ
تقدیم به روح بزرگ شهید انقلاب اسلامی عظیم اسدی مشکال

این پست تکراری است  یاد شهدا انتها ندارد لطفا" اعتراض نفرمائید.

عظیم

غروب روز نهم فروردین سال ۱۳۵۷ من در منزل بودم مرحوم شوهر خواهرم که آن موقع پلیس بود با حالتی هراسان و ناراحت به خانه ما آمد ( ایشان مردی متدین و انسان پاکی بود و بدلایل مالی وارد دستگاه پلیس  شده بود ) ذاتا" انسان رقیق القلبی بود به محض ورود به خانه ما به شدت  به گریه افتاد. گفتم چی شده؟ گفت امروز جوانی را به شهربانی آوردند. فکر میکنم از دانشجویان مبارز بود افراد ساواک به شهربانی آمدند ( آن موقع شهربانی دزفول در کوچه مشهور به کوچه شهربانی درخیابان  شریعتی بود شهربانی و ساواک پشت به پشت هم و دیوار به دیوار هم بودند اما درب ساواک در خیابان آفرینش بود ولی درب شهربانی در همان کوچه شهربانی بازمیشد ازداخل هم با دری به هم راه داشتند)افراد ساواک  اورا زیر مشت و لگد گرفتند و آنقدر اورا زدند که فکر میکنم زیر شکنجه مرده است . جملاتش که تمام شد از شدت گریه کف اتاق افتاد بنده خدا مانند بچه کوچک اشک میریخت و میگفت : تا کنون ندیده بودم کسی را اینگونه کتک بزنند. و البته من هم تا آن موقع ندیده بودم مردی با آن سن  وسال آن هم یک پلیس این چنین گریه کند . پرسیدم نام آن جوان را میدانی  ؟ گفت فکر میکنم نامش عظیم اسدی مشکال است . نامش برایم آشنا  نبود.دعا کردم هرکی هست انشاالله شهید نشده باشد . صبح فردای آن شب یا چند روز بعد (دقیقا یادم نیست) از دوستان شنیدم که باید در تشیع جنازه  جوانی شرکت کنیم که زیر شکنجه عمال ساواک به شهادت رسیده است و او کسی نبود جز شهید عزیز عظیم اسدی مشکال . عظیم از اولین های  شهید دزفول در انقلاب اسلامی بود که از همه سبقت گرفت و به فیض عظمای شهادت نائل شد.

روحش شاد

۹۲/۱۱/۱۱ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۱۱)

سلام
خیلی عالیه عالی التماس دعا

پاسخ:
پاسخ:
سلام ممنون
سلام.
خیلی دردناک وغیرانسانیه یه آدم به خاطر عقیده اش کشته بشه و خیلی بزرگ و با عظمته که یه آدم تا آخرین نفس پای عقیده اش بمونه حتی اگه به بدترین شکل ممکن کشته بشه .خیلی دل می خواد که تا پای جون دست از آرمان و عقیده ات پا پس نکشی....بهترین و قشنگ ترین و پرافتخار ترین راه مرده همینه.
خداوند روح شهدای عظیم انقلاب و دفاع مقدس رو با سرورشون امام حســـــــــــین (علیه السلام) مأجور فرماید
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم
ان شاالله
آیا حاضرید برای ادای فریضه امربه معروف و نهی از منکر این نامه را انتشار دهید؟
پست جدید گرای صفر:
عزت یا خفت؟
پاسخ:
پاسخ: سلام چشم میام
ای دل نگران که چشم هایت بر در...

شرمنده که امروز به یادت کمتر...

جز رنج چه بود سهمت از این همه عشق

مظلوم ترین عاشق دنیا ! مادر!

میلاد عرفان پور
پاسخ:
پاسخ:
خوش آمدی
۱۳ بهمن ۹۲ ، ۰۷:۳۷ یار شیرین سخن
سلام
روحش شاد در مورد شهدا هرچقدر تکراری بنویسید باز هم خواندنی جالب و تاثربرانگیزاست این ما هستیم که با به یادآوری شان وظیفه ی سنگین حفظ ارزشهایشان و پایمال نکردن خونشان را داریم انشاالله که در قیامت پیششان روسیاه نباشیم
پاسخ:
پاسخ: سلام عزیزم . ان شاالله
۱۲ بهمن ۹۲ ، ۲۱:۲۸ محمد مجیدی راد
سلام
فجر انقلاب مبارک
روح این شهیدان عزیز شاد
پاسخ:
پاسخ: سلام مهندس بر شما هم مبارک.
۱۲ بهمن ۹۲ ، ۲۰:۳۰ رهسپارقدیمی
با سلام و تبریک دهه مبارکه فجر
با مطلب " اطاعت از فرماندهی " بروزم . تشریف بیاورید .
پاسخ:
پاسخ: سلام حج مصطفی تبریک متقابل . چشم خدمت میرسم.
سلام علیکم
همونطور که فرمودید یاد شهدا انتها ندارد، پست تکرای هم در مورد این عزیزان جذاب است.
دوست دارم بیشتر درباره شهدای انقلاب بنویسید، احساس می کنم کمتر به این شهدا پرداخته شده است.
پاسخ:
پاسخ: علیکم السلام و رحمه الله . ممنون . چشم
خدا رحمت کند شهید اسدی مشکال را . شهدای دوره مبارزه در دزفول ما زیاد نبودند. آنچه بنده یادم می آید اینگونه است که اول طلبه شهید سبحانی بود . بعد شهید موسوی، اواخر کار هم شهید محمدعلی مومن (یادش بخیر با تلاشی که کرده بود با خون خودش شعاری روی دیوار بنویسد. فردای آنروز دیدم و فراموش نخواهم کرد) و شهید اسدی مشکال. شعاری هم که برای اینگونه عزیزان ساختند ماندگار شد: می کشم، می کشم آنکه برادرم کشت. اگر شما آمار دیگری دارید بنویسید تا ذکری از این بزرگواران شده باشد.
بمناسبت این ایام، یادی بکنیم از چهارشنبه سیاه دزفول (27 دیماه 57 و هجوم همه جانبه ارتش به مردم).
پاسخ:
پاسخ: سلام حاج رضا
بله درسته . در مورد شهید مومن هم پستی دارم ولی میترسم توستان بگویند چقدر تکرار !!!!!
۱۲ بهمن ۹۲ ، ۰۰:۳۲ مهران موزون
سیدجان،
شهید اسدی مشکال اولین شهید انقلاب در دزفول است(شهدایی که در مبارزات خیابانی فعال بودند).
نکته ی جانسوز اینجاست که ایشان از شدت چسباندن اتوی داغ به کمرش شهید شده بود.
خدایش بیامرزاد
پاسخ:
پاسخ: سلام مهندس ممنون از حضورتان