سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

دزفول ! برای آنانی که با زلال رودش سیراب شده اند و پرورش یافته اند در هر نقطه از کره خاکی که سکنی گزیده اند سرزمین خاطره هاست

سرزمین خاطره ها

عمری به جز بیهوده بودن سر نکردیم
تقویم ها گفتند و ما باور نکردیم
در خاک شد صد غنچه در فصل شکفتن
ما نیز جز خاکستری بر سر نکردیم
دل در تب لبیک تاول زد ولی ما
لبیک گفتن را لبی هم تر نکردیم
حتی خیال نای اسماعیل خود را
همسایه با تصویری از خنجر نکردیم
بی دست و پا تر از دل خود کس ندیدیم
زان رو که رقصی با تن بی سر نکردیم

آخرین مطالب

پربیننده ترین مطالب

محبوب ترین مطالب

آخرین نظرات

پیوندها

عزه گراش بین پِ یهَ پا چه بکُنهَ!!!

چهارشنبه, ۱۳ آذر ۱۳۹۲، ۰۴:۰۶ ق.ظ

جانباز محمد علی زمانی

اگر اشتباه نکنم تابستان سال ۶۴ بود. در استخر آموزش پرورش کنار هنرستان که آن موقع رو باز بود (الانش را نمیدانم ) در حال شنا بودیم اکثر بچه های واحد ما حضور داشتند آن زمان مسئول واحد ما شهید بهمن درولی بود . از جمله کسانی که خیلی شوخی می کرد محمد علی زمانی بود (بیش از ۲۵ سال است خبری از ایشان ندارم) آن موقع محمد علی زمانی مدتی بود که پایش از زیر زانو قطع شده بود و جانباز بود . با یک پا لی لی (همان پاپای خودمان) کنان همه را هل میداد و در استخر می انداخت هیچکس از دستش در امان نبود جالب اینکه هر چه تلاش میکردیم او را در استخر بیاندازیم تلاشمان بیهوده بود . دست آخر وقتی با یک حرکت سریع شهید درولی را درون استخر انداخت و از قضا چون بی هوا بود کمی هم آب خورد ، از زیر آب که بیرون آمد نفس نفس زنان گفت : عَزه گِراش بین پِ  یَه پا چه  بکُنهَ !!!!؟  نَه خوبهَ یهَ پا دارهَ !!! کار که به اینجا کشید همه بچه ها غیرتی شدند بالاخره  محمد علی را گرفتیم و  چهار دست و پا در استخر انداختیم و فریاد هله هله مان فضای اسخر را پر کرد .

 

پی نوشت :

شاید حاج علیرضا بیباک و سید علی قلندری هم در این روز حضور داشتند .

۹۲/۰۹/۱۳ موافقین ۰ مخالفین ۰
سید سرزمین خاطره ها

نظرات  (۸)

۲۲ آذر ۹۲ ، ۲۳:۰۳ محمدجسین درچین
با سلام
یادش بخیر ما هم حدود 6 ماه در تبلیغا
ت لشکر به اتفاق جانباز نعنا کار در
خدمت ایشون بودیم و شوخی هایش .
هر کجا هست خدایا تو نگهدارش باش.

پاسخ:
پاسخ: سلام ممنون حاج محمد
۱۸ آذر ۹۲ ، ۲۲:۰۱ چوب خدا صدا نداره
سلام
اراده جانبازها و معلولین همیشه بیشتر از اراده آدم های دیگه بوده
خاطره جالبی بود
بازم بنویسید :)
پاسخ:
پاسخ: سلام درسته
۱۸ آذر ۹۲ ، ۱۷:۰۵ رهسپارقدیمی
سلام حج آغا
خاطره جانبازی محمدعلی را در تاریخ 23 مهر 90 با عنوان " سومین روز " کار کرده بودم دوست داشتید از آرشیو نگاه کنید .
پاسخ:
پاسخ: چشم حج مصطفی ممنون
۱۸ آذر ۹۲ ، ۰۵:۳۰ زینب دینارزاده
محمد علی یا علی محمد؟
پاسخ:
پاسخ: محمد علی .
سلام عزیز جان
رفیق 25 سال دورت را به شما وصل کردم. بزودی با شما تماس می گیرد. یا علی
پاسخ:
پاسخ: سلام بر حج ناصر خودمان . ممنون برار
۱۶ آذر ۹۲ ، ۰۴:۱۹ سید مجتبی
سلام
خاطره جالبی بود.
منظورتون استخر کنار هنرستان همان استخر دز (استخر او دس) است؟
ضمنا
با مطلبی به نام راه ساده پیشگیری از سرما خوردگی بروزم.
پاسخ:
پاسخ: سلام آره حاج امیر ابراهیمان نوشته اسمش شده استخر شهید دادآفرین و سر ژوشیده هم هست
۱۵ آذر ۹۲ ، ۰۸:۴۴ امیر ابراهیمیان
سیدجان اون استخر سر پوشیده شده و به استخر مرحوم نعمت دادآفرین(لحافچی) نام گذاری شده.یاد شهید بهمن بخیر.راستی آقا سید حالا که از عکس قدیم اینطور استقبال شده خوبه یکی یکی از عکس هائی که براتون فرستادم استفاده بهینه کنید.دوست داشتید مقداری دیگه هم عکس هست که دیدن اونها خارج از لطف نیست
پاسخ:
پاسخ: ممنون از اطلاعاتتان حج امیر چشم استفاده میکنم . مزاحمتان خواهم شد.
سلام علیکم
بازم مثل همیشه عالی بود.
جانبازان شهدای زنده اند. کاش از خاطراتشون بیشتر بنویسید.
پاسخ:
پاسخ: علیکم السلام و رحمه الله ممنون . انشاالله