مقاله حاج هادی کیانی
اگر اشتباه نکنم اولین باری که حاج هادی کیانی را دیدم در اسفند ماه ۱۳۵۷ در مهمانی شام منزل شهید سید منصور قاطمه باف بود البته حاج هادی را حاج سید ناصر ، برادر شهید سید منصور دعوت کرده بود اما من مهمان شهید سید منصور بودم . یادم می آید بعد از شام سید ناصر مقاله ای با قلم حاج هادی کیانی برایم خواند موضوع مقاله مسئولیت روشنفکران در هدایت جامعه بود . این مقاله در آن زمان آنقدر زیبا و فصیح و بلیغ نوشته شده بود که من یک دل نه صد دل عاشقش شدم . متنی بود تاثیر گرفته از جو انقلاب با ادبیات آتشین و زیبا . از آنجا که من به متون ادبی علاقه دارم آنشب آن را در دفترم نوشتم و تا صبح چندین بار خواندم و لذت میبردم . چند روز بعد قصد کردم در زنگ انشا (دوم دبیرستان ) آنرا بخوانم . آن روز با ذوق و شوق کتابهایم را با کش به فرمان دوچرخه ام بستم و به طرف دبیرستان طالقانی به راه افتادم . بین راه از ذوق مقاله در حال پرواز بودم و مرتب زیر لب جملاتش را تکرار میکردم . به دبیرستان که رسیدم متوجه شدم ای دل غافل کش کتابهایم پاره شده و یکی از دفترهایم افتاده بود آن دفتر چیزی نبود مگر همان دفتر انشا!!!! حالم را تصور کنید تمام رشته هایم پنبه شد . زنگ انشا فکری به خاطرم رسید نفر اول دستم را بالا بردم و آماده خواندن انشا شدم جلو رفتم و دفتر سفید را باز کردم و خواندم : زمانی که خورشید تابناک در زیر ابرهای سیاه و خشن پنهان می شود و حقایق جهان انسانیت در زیر غبار غلیظ جاهلیت محو میگردد و حق گویان در زیر شلاق یاوه سرایان ، مطرود اجتماع میشوند کدامین انسان مسئول است .................................. نمیدانم چه شد که همه انشا را از حفظ خواندم دانش آموزان هم خوش خوشکشان شده بود نا خود آگاه دست زدند دستی که برای من نبود برای هادی کیانی بود ..............